در نخست باید یادآور شد تعدادی از نویسندهگان کشور، به دلایل مختلف از فهم تحقیقی و روششناسی تحقیق دور ماندهاند و به این لحاظ، در اکثر نوشتهها، استفاده از روشهای تحقیق معلوم و محسوس نیست. از این جهت، با حفظ احترام به خانم فرید باید عرض کنم هدف از نقد مقالهیشان، ایجاد تلنگر به نویسندهگان کشور جهت اهمیت دادن به روشهای تحقیق و روششناسی در تحقیقات مورد نظر این نویسندهگان است، لذا میخواهم روی اهمیت روش تحقیق تأکید کنم و مطمین هستم خانم فرید در این مسأله با من همنظر هستند و درک میکنند.
از آنجایی که نقد برجستهسازی نقاط قوت و ضعف در یک اثر علمی است، یقیناً مقاله خانم فرید از این قاعده مستثنا نیست و من کوشش نمودهام هر دو را در نظر بگیرم .
نقاط ضعف :
اولاً عنوان این مقاله، درست روششناسی نشده است تا محقق بتواند راه خویش را جهت رسیدن به سوال تحقیق پیدا کند، تمام دادهها به شکل کتابخانهای جمعآوری شده است، نویسنده فقط به مبانی نظری موضوع تأکید داشته و وارد میدان تحقیق نگردیده است تا بداند آیا واقعاً طبقهی مرفه در افغانستان وجود دارد و اگر وجود دارد با کدام شاخصها وجود دارد. از زبان صاحب نظران زیادی نقل قول صورت گرفته است، ولی روی جواب سوال اصلی تحقیق که همانا (آیا طبقه تنآسا در افغانستان رشد نموده است یا خیر) است کمتر صحبت شده، در حالیکه مهمترین کار محقق پیدا کردن جواب به سوال اصلی تحقیق است. همچنان در نتیجهگیری، به جای اینکه با سند ثابت کند طبقه تنآسا در افغانستان رشد کرده است یا خیر؛ ناخودآگاه روی طبقه متوسط بحث و تأکید کرده است و جمعبندی نهایی از مقالهی مورد نظر با در داشت سوال تحقیق وجود ندارد، در حالیکه عنوان این مقاله(رشد طبقهی تنآسا در افغانستان) است.
دوم، نظریه طبقه مرفه تورستین وبلن و تعمیم آن در افغانستان آیا ممکن است، آیا واقعاً طبقهی با شاخصهای طبقهی مرفه وبلن در افغانستان شکل گرفته است؟ و یا از این نظریه خانم فرید خواسته است به عنوان چارچوب نظری استفاده کند و بعد به تحقیق میدانی خویش در افغانستان تعمیم بدهد در حالیکه در اثر وی کار میدانی دیده نمیشود همه کتابخانهی است.
طبقات اجتماعی از خود شاخصهایی دارد که در مقالهیشان، مشخص نشده است. مثلاً: از مشخصههای طبقات اجتماعی این سه مورد خیلی مهم است که در این مقاله واضح نیست:
۱- سرمایه اقتصادی افراد
۲- موقف اجتماعی افراد
۳- سرمایه فرهنگی و دانش افراد
ما یک تعداد سرمایهدار در افغانستان داریم که پول و موقف اجتماعی دارند ولی دانش و سرمایه فرهنگی در حد طبقه تنآسا ندارند؛ لذا در این مقاله مشخص نیست منظور از طبقه تنآسا و متوسط کدام افراد با چه شاخصهایی هستند.
از طرف دیگر مقدار دانش، پول و موقف اجتماعی طبقات اندازهگیری میشود، به این معنا که شخص با چه اندازه دانش، چه اندازه پول و با کدام موقف اجتماعی میتواند شامل سه طبقه معروف مرفه، متوسط و فقیر شوند.
و این مسأله نیز در این مقاله مشخص نیست که افراد طبقه تنآسا چقدر پول، چه مقدار دانش و کدام موقف اجتماعی را دارا هستند.
بنا بر این، ابتدا باید طبقه مرفه در افغانستان تعریف گردد و بعد دنبال این باشیم که این طبقه در کشور رشد کرده است؛ یا نه، با یکی دو کلمهی بیبنیاد و بدون سند و عدم تعیین شاخصهای طبقات اجتماعی که نمیشود ثابت کرد طبقه تنآسا در افغانستان وجود دارد و رشد کرده است. نمیشود تنها با روش مشاهده عینی خود محقق این مسأله را ثابت کرد. در بحث روششناسی عنوان یا موضوع (رشد طبقهی تنآسا در افغانستان) روش تحقیق این عنوان، روش آمیخته (کمی و کیفی) است.
محقق وقتی ادعا میکند طبقه تنآسا در افغانستان رشد داشته است، با استفاده از ابزار روش تحقیق دادههای کمی را جمعآوری نموده، مقدار رشد طبقه تنآسا را اندازهگیری مینماید تا معلوم شود چقدر رشد داشته است، یعنی اینجا کمیت موضوع مطرح است.
برای ثابت کردن اینکه طبقه تنآسا در افغانستان وجود دارد، باید با یک تعداد کارشناسان و افرادی که بر این موضوع تسلط دارند و شکلگیری این طبقه را مشاهده کردهاند، مصاحبه کیفی انجام شود، لذا اینجا بحث کیفیت موضوع مطرح میشود. از این جهت، در این مقاله هر دو روش (کمی و کیفی) در نظر گرفته نشده است.
نقاط قوت:
خانم ناهید فرید مطالعهی کافی در زمینهی مبانی نظری این موضوع داشته است و جمعآوری دادههای کتابخانهای موضوع کافی و قابل ستایش است.
زبان نوشتاری این مقاله سلیس و روان است و میتواند برای اکثر خوانندهگان قابل فهم باشد.
ارجاعدهی منابع استفاده شده در این اثر، کار را زیباتر میکند و با رعایت و استفاده از روش تحقیق و روششناسی تحقیق این اثر و بهتر و بهتر خواهد شد.
احساس مسوولیت خانم فرید در قبال ناهنجاری، معضلات و بحرانهای کشور در آثار و نوشتههای وی محسوس است و این نیز میتواند از نقاط قوت در اثر وی باشد چنانکه در مقاله حاضر نیز محسوس است.
در نهایت، توصیه من از طریق نقد مقاله خانم ناهید فرید به نویسندهگان کشور این است که در قبال علم و تحقیقات علمی محتاط و مسوول باشیم و ضمن اهمیت دادن به روشهای تحقیق، نام هر نوشتهای را نوشته علمی نگذاریم و با مطالعات، بین آثار علمی و نوشتههای دیگر تفکیک قایل شویم. تقریباً تمام کشورهای توسعهیافته، با اهمیت دادن به روشهای تحقیق علمی، مراحل توسعه را به خوبی سپری نمودهاند و ما نیز میتوانیم.