سه) راستگویی:
یکی از فضیلتهای اخلاقی که نقش بهسزایی در زندهگی دارد، راستگویی است. پیشرفت و تعالی بشر، در گرو پایبندی آنان به راستی در کردار و گفتار است. از آنجایی که انسانها برحسب نیازمندیهای فراوان روحی و جسمی ناگزیرند بهصورت اجتماعی زندهگی کنند، آنچه بقای چنین حیاتی را بهگونه سالم تضمین میکند، درستکاری و راستی میان اعضای جامعه است.
بنابراین، اگر همه کارهای انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هر گونه کذب و ناراستی پیراسته باشد، زمینههای نیکبختی و گرانقدری او فراهم میآید، چنانکه گشوده شدن دریچههای کمال و بهروزی به روی جامعه بشری، تنها با استوار کردن پایه صداقت فراهم میشود.
در ادامه این موضوع را در اشعار بیدل دهلوی پی میگیرم:
1.
نباید راستی از چرخ کجرو آرزو کردن مبادا با خدنگیها بدل سازی کمانی را
(غزل شماره 170)
2.
در عرصهی تعین بیراستی ظفر نیست هر جا به جلوه آیی با این علم برون آ
(غزل شماره 266)
3.
مگذرید از راستیها ورنه طبع کجخرام میرسد جایی که باید بر دم عقرب نشست
(غزل شماره 654)
4.
صدقکیشان را فلک در خاک بنشاند چو تیر سرو این گلشن به جرم راستی پا در گلست
(غزل شماره 663)
در بیت یکم، شاعر دلخوشی از «چرخ کجرو» ندارد و آرزوی «راستی» از فلک را درست نمیشمارد و «چرخ کجرو» را به «تیر» و «کمان» (که شبیه چرخ است) تشبیه میکند.
در بیت دوم، کامیابی و پیروزی در عالم امکان را بدون راستی ممکن نمیداند و ظهور را در این عرصه از این راه مقدور میداند.
در بیت سوم، «راستی» را هماهنگ با طبیعت «کج» آدمی نمیداند و ناسازگاری این دو مفهوم را مثل نشستن به روی دم کژدم خطرناک میشمارد.
در بیت چهارم، کسانی که «صدقکیش»اند و راه «راستی» پیشته کردهاند را به مانند سروهای گلستانی میداند که هر چند بلندقامت و آزادهاند، به رغم آن «پا در گِل» (کنایه از مشکلات)اند.
چهار) سنجیدهگویی:
سنجیدهگویی، نکتهسنجی و کمحرفی یکی از فضایل انسان خوشخلق محسوب میشود. انسانی که نظر به ضرورت و به اندازه مقدور و نظر به تقاضای مجلس سخن میگوید، نه وقت خود را هدر میدهد و نه زمان دیگران را. دنیا مملو از سخنان پوچ و بیهود است که نه ارزش گفتن دارد و نه شایسته شنیدن است. رسانههای دیداری و شنیداری، نشریه و مجلات و حتا بسیاری از کتابها در زمانه ما تکرار مکرراتاند و هیچ بوی نو بودن و تازهگی ندارند. میگویند که معنا فرزند سکوت است و با سنجیده سخنگویی، میتوان معنا را در قالب لفظ بیان کرد.
در پیوست به برخی از اشعار بیدل دهلوی که در آنها به موضوع سنجیدهگویی نظر داشته است، میپردازیم:
1.
چشمی که ندارد نظری حلقهی دام است هر لب که سخنسنج نباشد لب بام است
(غزل شماره 529)
2.
چون زبان خامه بیدل در کفِ استاد عشق با کمال نکتهسنجی بیخبر از گفتوگوست
(غزل شماره 675)
3.
با هر که هر چه گویی سنجیده بایدت گفت تا کفهی وقارت پادرهوا نباشد
(غزل شماره 1184)
در بیت اول، چشمی که نگاهی ندارد، به حلقه دام و لبی که سخنسنج و نکتهدان نیست، به لب بام تشبیه میشود.
در بیت دوم، با آنکه «نکتهسنجی» را کمال و برتری میداند، اما در این بیت شاعر خود را شبیه قلمی در دست استاد عشق (کنایه از آفریدگار) میداند که از گفتوگوهایی که در پرده هستی جریان دارد، بیخبر است.
در بیت سوم، سنجیدهگویی با هر کس را ستایش میکند و وقار آدمی را مرتبط به این نکته میداند.
پنج) خاموشی:
خاموشی و سکوت واژهای پر از فریاد و چنانکه شاعر آلمانی[1] میگوید «سکوت، سرشار از سخنان ناگفته و حرکات ناکرده است» و شاید تاکنون هیچ واژهای به اندازه «سکوت» در زندهگی بشر تاثیرگذار و پرکاربرد نبوده باشد. از روزی که بشر پا به عرصه هستی گذاشته، با معنای این کلمه برخورد کرده و در هر موقعیتی «سکوت» معنایی خاص به ارمغان آورده است. فرهنگها و واژهنامهها سکوت را به معنای: دم فرو بستن، خاموش ماندن و خاموشیگزیدن گفتهاند. معنای قاموسی سکوت یعنی زبان فروبستن و اینکه تارهای صوتی حنجره شما حرکت نکند را بدیهی است که سکوت زبانی یا ظاهری میگوییم که پیام عرفا، قبل از آنها اخلاقیون و پیش از همه اینها پیام انبیا بوده است. «عارف» این بستن زبان ظاهری را مقدمهای برای بستن زبان ذهن میداند. یکی از قویترین شهوتهای انسانی، سخن گفتن است. به همین دلیل است که زندان انفرادی هنوز سختترین مجازات است؛ چون کسی نیست که با او سخن بگوید.
وقتی از سکوت حرف زده میشود، منظور یک سکوت تمامعیار درونی است؛ یک ثبات و آرامش مطلق. سکوت، نماد بینهایت است. انسان با سکوت کردن، میتواند به دنیای درون سفر کند و همچنین این سکوت است که در برابر مشغلههای ذهنی و مشکلات همانند آبی سرد بر آتش است. فراموش نشود که انسانهای ساکت و در خود فرورفته با صفت خوب «اهل تفکر» شناخته میشوند.
در ادامه مفاهیم «سکوت» و «خاموشی» را در برخی از ابیات بیدل دهلوی تعقیب میکنیم.
الف) سکوت:
1.
ز ما و من به سکوت ای حباب قانع باش که غیر ضبط نفس نام این معما نیست
(غزل شماره 723)
2.
در این زمانه که غیر از سکوت آفت نیست به تیغ حادثه همواریام نمود سپر
(غزل شماره 1661)
در بیت یکم، بیدل از ما و من کردن و خودبزرگبینی «حباب» را به «سکوت» تشویق میکند. همچنان حل معمای زندهگی را در «ضبط نفس» (کنایه از سکوت) میداند.
در بیت دوم، شاعر در زمانه خود هر عملی را به جز «سکوت» آفت میداند و همواری و فروتنی و سکوت را نیکو میشمارد.
ب) خاموشی:
1.
شمع خامش وارهید از اشک و آه و سوختن بیزبان بودن چه مشکلها که آسانم نکرد
(غزل شماره 1102)
2.
گفتوگو از معنی تحقیق دارد غافلت اندکی خاموش شو تا دل زبان پیدا کند
(غزل شماره 1408)
3.
خاموش باش بر دَر دل ورنه بیادب هر دم زدن یک آینهوارت زیان کند
(غزل شماره 1421)
4.
سخنها داشتم از دستگاه علم و فن بیدل به خاموشی یقینم شد که پربیهوده میگفتم
(غزل شماره 2040)
5.
اختیار گوشهی خاموشیام بیهوده نیست قدردان معنیام ربط سخن میپرورم
(غزل شماره 2176)
در بیت یکم، «بیزبان بودن» را حلال مشکلات میداند و زندهگانی شمع را هنگامی که خاموش شد، مثال میآورد که از «اشک»، «آه» و «سوختن» وارهیده و نجات یافته است.
در بیت دوم، پیش از آنکه به شرح این بیت بپردازیم، این نکته قابل ذکر است که واژه «تحقیق» خلاف آنچه امروز «پژوهش» و «بررسی» معنا میدهد، در گذشته به معنای «به حق و حقیقت رسیدن» به کار میرفته است. در این بیت بیدل بیان میدارد که «گفتوگو» و حرکات زبان، آدمی را از دست یافتن و به «معنای تحقیق» رسیدن غافل میسازد و اندکی خاموشی سبب میشود تا «دل» دارای «زبان» شود و با معشوق به مکالمه بپردازد.
در بیت سوم، شاعر میگوید که زمانی بر دروازه دل میرسی، خاموش باش و سکوت اختیار کن؛ چون یک دَم زدن مثل آیینه به تو زیان میرساند. دم زدن آیینه در اینجا کنایه از همان ترک برداشتن و شکستن است.
در بیت چهارم، از دریچه دانش و فنون بسیار حرف برای گفتن داشتم، ولی زمانی که خاموشی گزیدم، متوجه شدم که بیهوده میگفتم و یاوهگویی میکردم.
در بیت پنجم، گوشهگیری برای خاموشی و سکوت را بیهوده نمیداند و این ریاضت را بابت قدردانی معانی و سخنپروری میداند.
نتیجهگیری:
آنچه در جستار حاضر مورد واکاوی قرار گرفت، نگاهی گذرا بر دیوان غزلیات بیدل دهلوی، از منظر کاربرد آموزههای اخلاقی بود. البته کاربرد مفاهیم اخلاقی در شعر بیدل دهلوی پهنای بسیار گستردهای دارد و مفاهیمی همچون «قناعت»، «رضایت»، «نکوهش زیادهخواهی و افزونطلبی»، «دنیاگریزی و نداشتن دلبستهگی به جهان مادی»، «توجه به ناتوانان»، «دستگیری از درماندهگان»، «آزار ندادن کسان» و بسا موارد دیگر را شامل میشود. در این نوشته اما کوشیده شده است تا به مدلولهای اخلاق کاربردیای که در رابطه با دیگری تعریف میشود، پرداخته شود و مواردی چون، «خوشخویی»، «فروتنی»، «راستگویی»، «سنجیدهگویی» و «خاموشی» را با اتکا بر ابیاتی که از غزلهای شاعر مثال آورده شد، گشوده شود.
در هر پنج بخش این نبشته که از زیربخشهایی در ارتباط با موضوع تشکیل یافته است، ابیاتی بهگونه مثال آورده شده که با پیکربندی مفهوم اخلاق در شعر بیدل ارتباط ساختارمند داشته و از آوردن بیتهای فراوان در این زمینه تا اندازه ممکن پرهیز شده است.
در بخش یکم، بیدل کسی را که دارای «خوی خوش» است، «مژده آرمیدن به بهشت و دنیای برین» میدهد و «صید دل را به دست خوبانی» میداند که دارای «حسن خلق»اند. او در ادامه «عالم را سپاسگزار خوشخویی» میداند و صاحب اخلاق نیکو را به «شخصی که گل به دامن دارد» و «بوی خوش گل» تشبیه میکند و در ادامه خوشکلامی و خوشخویی را وسیله تسخیر عالم میداند و خوشدهانی و خوشکلامی را میستاید.
در بخش دوم، بیدل، انسان «فروتن» را میستاید و این صفت نیک را سبب سعادت و کامروایی آدمی میداند. او در این بخش انسان را دعوت به «فروتنی» و «تواضع» میکند و این فضایل را «وسیله تسخیر دلها و کمال» انسان میداند.
در بخش سوم، هر چند شاعر، دلِ خوشی از «چرخ کجرو» ندارد و آرزوی «راستی» از فلک را درست نمیشمارد، ولی کسانی را که «صدقکیش»اند و راه «راستی» پیشته کردهاند را مانند سروهای گلستانی میداند که بلندقامت و آزادهاند.
در بخش چهارم، بیدل، «سنجیدهگویی» را میستاید و این فضیلت را کمال آدمی میداند و لبی که نکتهسنج نیست را به لب بام تشبیه میکند.
در بخش پنجم، بیدل، «خاموشی» و «بیزبانی» را حلال مشکلات میداند و رسیدن به «حقیقت» را از این مسیر، میسر میداند و این ریاضت را برای «قدردانی معانی» و «سخنپروری» ضروری میداند.
از جانب دیگر، قالب غزل که بیشتر برای بیان عواطف و تعریف کمال معشوق اختصاص یافته، در شعر بیدل در خدمت معارف انسانی، اخلاقی و موارد دیگر اختصاص یافته است. او در این قالب شعری کوشیده است تا به نوعی مصادیق اخلاق کاربردی را به گوش خوانندهگان برساند. «اسلوب معادلههای[2]» خواندنی در اشعار بیدل دهلوی بهگونه زیبا و لطیف در خدمت مفاهیم و مسایل اخلاقی قرار گرفته است.
نتایج پژوهش حاضر، این نکته را بهخوبی مینمایاند که کاربرد مفاهیم اخلاقی در شعر بیدل دهلوی وسعت بسیار گسترده داشته است، بهگونهای که ابوالمعانی صوفیمشرب را میتوان یک شاعر اخلاقمدار خواند که در اشعار آکنده از تصاویر شگفت و معانی دیریابش به مفاهیم اخلاقی نیز نگاهی ویژهای داشته است.
پینوشتها:
[1] مارگوت بیکل (به آلمانی: Margot Bickel)، زادهی ۱۹۵۸، شاعر آلمانی، متخصص الهیات و گفتوگو درمانی.
[2] اسلوب معادله یکی از آرایههای ادبی است که اساس آن برگرفته از آرایه تمثیل است و اسلوب معادله آن است که شاعر موضوع و مثالش را بهطور جداگانهای در یک مصراع مستقل جای دهد و امکان جابهجایی دو مصراع بدون برهم ریختن استقلال دستوری دو مصرع وجود داشته باشد. در اسلوب معادله هریک از دو مصرع استقلال معنایی دارد، بهگونهای که یکی از طرفین معادل و مصداقی برای تایید مفهوم طرف دیگر است.