آخرین باری که به سینما رفتید، چه زمانی بود؟ آیا شما که این نوشته را میخوانید، باری به سینما رفتهاید؟ به طور خاص، امسال چند بار تکت سینمای پارک شهر نو را خریده بودید؟ مسلماً خیلی از پاسخها منفی است. بعد هم با این همه مراجعان اندک سینما، کابل به چند سینما نیاز دارد؟ اکثریت مطلق کسانی که امروز برای طرح نو به جای سینما پارک در شهر نو در توییتر یا فیسبوکشان مرثیه نوشتهاند، هنوز یکبار هم به سینما نرفتهاند. واقعیت امر این است که سینما و سینمارفتن خوب است، اما حالا جایش را به دیگر سرگرمیها داده است و ما و هیچکس نمیتواند، جلو این تغییر را بگیرد. دهها کافه در کابل فعالاند که بیروبار زیادی هم دارند.
ما چرا خبر نمیشویم که زمان ایستا نیست و گذشتنی است. چرا خبر نداریم که در ۲۰ سال اخیر، دیگر سماوارخانهها و چایخانهها، با وجودی که دوستشان داریم، جایشان را به پدیدههای نو دادهاند. دیگر جای سماوار را کافه و جای قصههای بردار و پهن کاکاهای قصهگو و چایخور و بیکار را، نتکافهها گرفتهاند. زیبایی سماوارها و خانههای قدیمی را من هم دوست دارم. من هم از لذتی که خوردن چای از سماوار برایم شاید بدهد (چون هنوز مثل اکثریت شما این طور چای نخوردهام) را نمیتوانم انکار کنم، ولی مطمینم یک چای به مراتب خوشمزهتر از آن هم میتوان در کافهای در پل سرخ یا شهر نو کابل خورد.
سینماها در اکثر شهرهای کلان کشور به دلیل اینکه استفادهای از آن نشده است، به مکانهای مختلف، مثل ادارههای دولتی و … بدل گشته است. شهر نو و پل سرخ کابل، جاهایی نیست که پارکها و مکانهای متروک داشته باشد. این دو مکان چنانکه از همه جاهای شهر کابل متفاوت است، باید متفاوتتر شود. این مکانها نمادهایی از آزادیهای نسبی فردی در افغانستان است و شاید با کل افغانستان متفاوت باشد.
خیلیها وقتی گفته شده در سینما پارک، معتادان گرد میآمدند، فکر کردهاند دولت خواسته است تنها مکان معتادان را تخریب کند، ولی واقعیت این است که سینماها به اساس نیازهای وقت ایجاد شده است، امروز که این نیاز تغییر کرده است، مگر نباید این مکان هم تغییر کند؟ این تغییر شاید نیاز به دگرگونی کلانتر داشت.
بسیاریها تخریب بودا و سینمای شهرنو را همسان دانستهاند. اما خودشان را فریب میدهند و نیت هر دو را به بررسی نمیگیرند. نیت دولت، تا این دم که گفته شده، ایجاد یک مکان فرهنگی است. معاون اول ریاست جمهوری در این باب نوشته است: «در جای سینما پارک، سالن عروسی ساخته نخواهد شد. بلند منزل ساخته نخواهد شد. به کدام تجار پاک و یا ناپاک به فروش نخواهد رسید. غرفههای غذای سردستی گذاشته نخواهد شد. در جای سینما پارک یک محل فرهنگی که در آن نشستهای فرهنگی در بهترین وجه آن برگزار گردد، ساخته خواهد شد. جایی که شهریان کابل اعم از زن و مرد در رفتن به آن عار نداشته باشند و از حضور در آن لذت معنوی ببرند و تمام سهولتهای شهری و مدنی در آن باشد.» نیت دولت این است، اما نیت طالب از ویرانسازی بتهای بامیان چه بود؟ آیا از خودمان پرسیدهایم که این مقایسه چگونه است؟
از میان این همه، یکی از کسانی که معترض به طرح جدید دولت برای سینما پارک شهر نو بود، فرهاد دریا است. دریا، آوازخوان خوبی شاید باشد. اما هیچگاه یک روشنگر نبوده است و شاید به اساس این شخصیتش، هیچ انتظاری هم در این زمینه از وی نمیرود. فرهاد دریا، همیشه همسان نام دومش، موافق جریان آب در حرکت است. آهنگ «اوغایتا»ی دریا به مخاطب امروز که خبر دقیقی از دیروز ندارد، حسی میدهد که یک شهروند آگاه حیران بمانَد. مخاطب این آهنگ، شاید فکر کند که افغانستان روزگاری ابرقدرت جهان بوده است و همسایهگان، مقابلش زانو میزدهاند. «اوغایتا» همسویی با موج کلانی از گذشتهگرایی افغانها است. گذشتهگرایی در افغانستان عام است و متأسفانه مرز و حدی هم نداشته است.
وسعت گذشتهگرایی در افغانستان خونبار هم هست. خیلیها بهدنبال بازگشت به ۱۴۰۰ سال قبل هستند و در این راه عاشقانه مردم میکُشند. نزدیکتر از آن، همین حالا یک بخش از جامعه خواهان «امنیت طالبی» هستند. در کل هر گذشتهای، این چنین برای بخشی از مردم اهمیت دارد، حتا اگر مهم نباشد و مضر باشد. مثلاً تعریفی که از «امنیت طالبی» میشود، با اغراق و غلوی فوقالعاده همراه است. یکی از حقیقتها در بارهی امنیت طالبی، این است که آن زمان، در اکثر راههای ولسوالیها به مرکزهای ولایات، موتری وجود نداشت و مردم با «کراچی اسبکی» و یا چهارپایان به مرکز شهر میرفتند. بخشهای دیگر اقتصاد مردم را میشود با همین معیار کراچی به جای موتر اندازه گرفت. پس دزد در آن زمان چه را باید میدزدید. همچنان بیبندوباری در زمان طالبان تا جایی که من مشاهده کرده بودم، به حدی بود که امروز اگر یک چهارم آن را اجرا کنید، تمام دنیا از طریق شبکههای اجتماعی از کار شما خبر میشود و شما مثل مجرمان، باید فراری در کوهها پنهان شوید. واقعیت امر این است که امروز ممکن است، جرایم فراوان باشد، اما خبررسانی از جرایم در دوران طالبان نزدیک به صفر بود و مردم فکر میکردند، وقتی نمیبینند و نمیشنوند، پس نیست. جماعتی که عاشق «امنیت طالبی» هستند، هیچگاه به این فکر نمیکنند که اگر امروز طالب/تفکر طالب افغانها را نکُشَد و آرام بنشیند، کشور تقریباً آرام میشود.
با این مثال، میشود گفت که گذشتهگرایی در سایر بخشها نیز ما را با همین سوء درک سوق داده است و چشمهایمان را بسته است. حتا در بهترین زمانها هم آزادیهای ما به اندازهی امروز نبود، ولی بخشی با گذشتهگرایی، عکسهای قدیمی وطن را نشر میکنیم و به گذشتن گذشته افسوس میخوریم، بدون این که بدانیم آزادیهای مدنی امروز را هیچزمانی نداشتهایم و آن عکسها، حالا هم با اختیار شهروندان میشود، دوباره رخ بنماید و شکل بگیرد.
در گذشته شاید چیزهای خوب فراوان داشته بودیم، اما امروز را اگر بشماریم، بهتر از تمامی زمانهایی است که افغانستان سپری کرده است. ما امروز میتوانیم خیلی ارزشهای خوب دیگر هم داشته باشیم، ولی باید به یاد داشته باشیم که ما میتوانیم فردایمان را بهتر از امروز بسازیم، اما هیچکس نمیتواند به گذشته برگردد.
گذشتهگرایی و پرستش نوستالژی در افغانستان تنها یک سلیقه نیست، متأسفانه یک روش مسلط زندهگی است. روشی که اکثراً باعث ایستایی جامعه شده است. روشی که فرداها را نمیگذارد زودتر وارد جامعه شود. روشی که باعث شده است ما در دیروز بمانیم. این روش مسلط باعث شده است که همواره آهنگهای قدیمی بشنویم، با تکنولوژی در جنگ باشیم، پدیدههای نو را یا حرام بدانیم یا اگر حرام ندانیم، بدبینش باشیم تا کهنه شود، وقتی کهنه شد، بپرستیمش.
در میان موجی از انتقادها، آتش افضلی، یکی از کاربران فیسبوک در صفحهاش در باب طرح نو برای سینما پارک شهرنو چنین نوشته است: «کسی چه میداند. ممکن روزی ایشان را به خاطر انهدام آن بنا و اعمار «این؟» بنا تحسین کنیم. شاید سورپرایزی در راه است. یا خوب یا بد. اگر خوب باشد ما از پیشداوریها و اعتراضهایمان نادم خواهیم شد. اگر بد باشد، اعتراضمان برحق خواهد بود. اما با خاطرات کهنه نمیشود راه پیشرفت را در پیش گرفت. نوستالژی راهکار درستی برای ایجاد نیست و گزینهای برای تعالی و ارتقا ندارد.»
بلی. دولت افغانستان در چند سال اخیر، در ساخت بناهای قدیمی، خیلی خوب پیش رفته است. قصرهای دارالامان و پغمان و چهلستون نمونههای این کارها است. همچنان امرالله صالح، معاون اول ریاست جمهوری در پاسخهایش با افراط گرایان نشان داده است که عارفانه میاندیشد. حالا که در رأس قرار دارد، از کجا معلوم که سینما پارک که اخیراً گفته شد سقفش چوبی بود و بازسازیناپذیر، به مکان فرهنگی کاربردیتر بدل نشود؟