حاکمیت طالبان در افغانستان با گذشت حدود 10 ماه، هنوز هم فاقد هر نوع مشروعیت داخلی و خارجی است. در جهانی که اکثریت مردم دارای حق انتخاب نظام و نوع زندهگیشان هستند، طالبان قدرت را به زور توپ و تفنگ تصاحب شدهاند و هیچ نوع معیار زندهگی نوین برای آنها قابل پذیرش نیست.
با آنکه حاکمیت کنونی این گروه نظر به دوره اول اقتدار آنان تا حدی متفاوت و از ترس امریکا و جهان ملایمتر به نظر میرسد، اما باز هم هیچ کشوری آنان را به رسمیت نشناخته است و افغانها نیز از آن گریزان هستند. نظر به آمار بلند مهاجران افغان و اینکه اکثریت مطلق مردم در صدد بیرون شدن از کشور هستند، چنین وانمود میشود که هیچ کسی آماده نیست تحت امارت طالبانی زندهگی کند و یا اینکه امیدی برای رفاه و پیشرفت کشور در صورت دوام حاکمیت این گروه داشته باشد.
این حالت روز طالبان را سیاه ساخته و حتا اعضای بسیار تندرو آنان را مجبور کرده که در مجالس و گردهماییهای کلان از امریکا و دیگر کشورها با عاجزی تمام بخواهند تا نظامشان را به رسمیت بشناسند؛ کشورهایی که به اصطلاح شکستشان یگانه افتخار این گروه است. در هین حال طالبان به منظور وانمایی اینکه میتوانند فراگیر باشند، کمیسیونی را برای بارگشت چهرههای سیاسی افغان ایجاد کردهاند؛ اما با وجود کار چندینماهه، کمیسیون نتوانسته موفق به برگشت افراد موثر به کشور شود. بیچارهگی طالبان به حدی است که برای بازگشت مردمانی مانند نظامالدین قیصاری نیز جشن و خوشی میکنند.
با درنظرداشت این مشکلات و هزاران سوالی که در مورد حاکمیت طالبان وجود دارد، چنین وانمود میشود که آنان برای یک نشست بزرگ آماده میشوند؛ نشستی که بعضی از حلقات و رسانهها از آن به نام لویهجرگه یاد کردهاند.
لویهجرگه افغانی
افغانستان سرزمین جرگهها است که فرهنگ غنی گردهم آمدن بزرگان و موسفیدان برای یافتن راه حل مشکلات کوچک و بزرگ را دارد. در این میان میرویس خان نیکه بهعنوان کسی یاد میشود که اولین لویهجرگه را برای رهایی از سیطره صفویان دعوت کرد. چهل سال بعد از آن، لویهجرگهای دیگر در قندهار دایر شد که در آن احمدشاه بابا تاج حاکمیت را بر سر نهاد و کشوری به نام افغانستان را بنیان گذاشت. از آن روز به بعد افغانها بارها با هم جمع شده و لویهجرگهها را دایر کردهاند.
جرگهها در کنار سایر موارد، بیشتر برای دو هدف عمده خواسته میشوند: معرفی نظام و قانون اساسی جدید و یا هم تحلیل مشکلات و اصلاحات در نظامها.
طالبان و جرگه
در مورد نظام طالبان، از جمله دو نکته فوقاً ذکر شده، نکته اول آن حل شده به نظر میرسد؛ چون حاکمیتشان برقرار است و امیر ـ اگر وجود داشته باشد یا نداشته باشد ولی آنها ادعای دارند که وجود دارد ـ و قانون آنان نیز به تعبیر و تفسیر خود ایشان اسلام بوده و به کدام قانون دیگر ضرورتی احساس نمیشود.
نکته دوم که در مورد مشکلات و اصلاحات نظام بوده، به دلیلی از بحثهای اساسی جرگه بوده نمیتواند که اصلاحات از طریق امتزاج و استنتاج افکار و نظریههای متفاوت و مخالف به وجود میاآید، حالآنکه صدای مخالف در برابر طالبان آن هم در یک گردهمایی بزرگ ممکن نیست. طالبان برای روند کار و تصامیم سیاسیشان معیارهای مشخصی دارند که براساس آن تنها اعضای این گروه و کسانی که حاکمیت خشک و نامشروعشان را بلاتشبیه خلاف صحابه میدانند، مورد پذیرش قرار میگیرند.
موثریت جرگهها زمانی یقینی میشود که افراد و گروههایی در آن اشتراک کنند که روند کاری و پالیسیهای نظام را به چالش بکشند. در آن صورت میشود بدیلها به میان آید و حالت به سمتوسوی بهتری سوق داده شود.
در مورد چند جرگهای که ما میدانیم و از نزدیک نظارهگر بوده و یا در آنها کار کردهایم، گفته میتوانیم که در آن به تعداد زیادی از کسانی اجازه عضویت داده میشد که شدیدترین سوالات در مورد حاکمیت را مطرح میکردند. حتا رییس جمهور را از سخنرانی در جلسات عمومی منع میکردند. آیا ممکن است در نظام دیکتاتور طالبان صدای مخالف در جرگه وجود داشته باشد؟ آیا میشود گروهی که دهها جوان را به جرم نوشتههای فیسبوکی و یا هم تنظیم تظاهرات علیه پاکستان کشته و یا بندی کرده است، در یک نشست بزرگ ملی صدایی را بشنود که مشروعیتش را زیر سوال برده و یا حداقل بپرسد که امیر ایشان در کجا است و چرا با مردم روبهرو نمیشود؟
اعضای جرگه کیها خواهند بود؟
طالبان در پهلوی اینکه یک گروه سیاسی ـ نظامی است، نمایندهگی از یک طبقه مشخص اجتماعی را نیز میکنند که ملاها باشند. آنان قبلاً و فعلاً ملا را دارای همه معیارها دانسته و مستحق و صلاحیتدار تصمیمگیری در هر موضوع می پندارند. تجربه جنگی و اینکه هر کسی انسانهای بیشتری را کشته باشد، معیار دیگری است که این گروه ملاک تعیینات و تقرریها قرار داده است. در رابطه به گردهماییای که قرار است طالبان دعوت کنند، آیا ممکن است آنان چیزی بیش از این معیارها را به نمایش بگذارند و براساس آن به افغانهای دیگر حق اشتراک، صحبت و فیصله در جرگه را بدهند؟
اصلاً مجلسی که قرار است طالبان دعوت کنند، جرگه نه، بلکه نشست ملاها خواهد بود که آنان قبلاً نیز چنین نشستهایی را تجربه کردهاند. نشست مشابه به اشتراک یک هزار و 500 ملا در سال ۱۳۷۵ ملا محمدعمر مجاهد، بنیانگذار این گروه طالبان را امیرالمومنین لقب داد. بعداً زمانی که اختلافات بین طالبان و امریکا در مورد اسامه بن لادن بالا گرفت، چنین مجلسی در کانتیننتال کابل برگزار شد. در هر دو جلسه تنها ملاها، طالبان و کسانی که وفاداری صد درصدی به این گروه داشتند، اشتراک کرده بودند.
ناامیدی روزافزون و راهحلها
با درنظرداشت نکات فوق، خلاف آنچه بعضی فکر میکنند، طالبان آماده نیستند دست به اقدامی بزنند که باعث رفاه اجتماعی و ثبات سیاسی در کشور شود. هر اقدام و صحبت آنان در میان خود و براساس اصول قبلاً تعیین شده انجام میشود که هیچ چیزی برای مردم، طرفهای سیاسی و آینده افغانستان داده نمیتواند. همین دلیل است که ناامیدی در میان مردم روزبهروز افزایش مییابد. در داخل کشور کسانی که در ناآگاهی، نافهمی، عقده با مقامهای جمهوریت و یاهم وعدههای میانتهی طالبان دل بسته بودند و در بیرون از کشور ممالک و ادارههایی که فکر میکردند طالبان تغییر کردهاند، همه ناامید شده و در صدد یافتن بدیل هستند.
این کوششها شاید امروز کمرنگ شده باشد و یا هم از نظر طالبان از اینکه در نشئه قدرت و حاکمیت هستند، کوچک جلوه کند، اما فردای آن خطرناک بوده میتواند. بحث اصلی این است که طالبان از راه غیرمشروع، نادرست و ویرانگر قدرت را تصاحب شدند و وقوع هر نوع ویرانی در آینده را حتمی ساختند. اگر این گروه به فکر آینده بهتر برای مردم و خود باشد، به عوض برگزاری اینگونه نشستها و جرگهها، بعضی از پروسههای مهم دیگر را آغاز کنند.
در این میان انتخابات و تنوع سیاسی، بحثهای اساسی است. طالبان اگر بهطور راستین کمر به انجام این کار مهم ببندند و برای راهاندازی انتخابات یک پلان دوساله را اعلام کنند، باورمند هستیم که شاهد تغییرات اساسی در سطح ملی و بینالمللی در قبال ایشان خواهیم بود. ضمناً چنانچه بارها گفته آمدیم، برای بار اول کار نیک و سازندهای را انجام خواهند داد که میتواند کفاره همه ظلمها، وحشتها، خرابکاریها و گناههای گذشتهشان شود. در غیر آن، چنانچه از راه جنگ قدرت را در دست گرفتند، کسان و گروههای دیگری نیز چنین راه را انتخاب کرده، کشور همچنان به سفر ویرانگر در گرداب انقلابها و خونریزیها ادامه خواهد داد.